نامه به سینما ـــــ Letter to Cinema

نامه به سینما ـــــ Letter to Cinema

جست‌وجو
رفتن به نوشته‌ها
  • خانه

بایگانی برچسب: s

Two Shot

Orson Welles

دسامبر 6, 2020 محسن آزرم دیدگاه‌تان را بنویسید:
Orson Wellesاُرسن ولز

برای شما این چیزی بیش از یک فیلم نیست.

برای من امّا همه‌ی زندگی‌ام است.

فرانسوآ تروفو، کایه دو سینما،

شماره‌ی ۳۱۵، ۱۹۸۰

جست‌وجو

دست‌نوشته‌های محسن آزرم

*

Manuscripts by Mohsen Azarm

دست‌نوشته‌های محسن آزرم ـــــ Manuscripts by Mohsen Azarm

برچسب‌ها

  • Abbas Kiarostami
  • Ali Hatami
  • BAHRAM BEYZAEI
  • Christian Petzold
  • Fajr International Film Festival
  • François Truffaut
  • Jean-Luc Godard
  • Krzysztof Kieślowski
  • Luc Dardenne
  • Netflix
  • Noah Baumbach
  • susan sontag
  • برادران داردن
  • بهرام بیضایی
  • بهمن فرمان‌آرا
  • تاریخ سینمای ایران
  • جُستار
  • داریوش مهرجویی
  • در باغ زیتون چه‌کسی اضافه بود؟
  • در دنیای تو ساعت چند است؟
  • سوته‌دلان
  • سوزان سانتاگ
  • سینمای آلمان
  • سینمای امریکا
  • سینمای انگلستان
  • سینمای ایتالیا
  • سینمای ایران
  • سینمای بلژیک
  • سینمای فرانسه
  • سینمای مستقل
  • صفی یزدانیان
  • عباس کیارستمی
  • علی حاتمی
  • علی مصفا
  • عکاس دوره‌های عکاسی‌نشده
  • فرانسوآ تروفو
  • فیلم کوتاه
  • نامه‌ها
  • نوآ بامباک
  • چگونه می‌شنویدم؟ من از این دور حرف می‌زنم
  • کتاب خواندن
  • کریستین پتزولد
  • کریشتف کیشلوفسکی
  • گزارش
  • ۲۴ فریم

دسته‌ها

  • English
  • Experimental
  • Shot
  • Two Shot
  • از چشم سینما
  • اعلان عمومی
  • تاریخ سینما
  • ترجمه‌ها
  • تک‌قاب
  • داستان خانوادگی
  • در فاصله‌ی دو سئانس
  • سینمای ایران
  • شعر
  • کلمه‌ها و کاغذها
  • مرور فیلم
  • مقاله‌
  • نقد
  • یادداشت‌هایی درباره‌ی سینما

بایگانی‌ها

  • فوریه 2021
  • ژانویه 2021
  • دسامبر 2020
  • نوامبر 2020
  • اکتبر 2020
  • سپتامبر 2020
  • آگوست 2020
  • می 2020
  • مارس 2020
  • فوریه 2020
  • ژانویه 2020
  • دسامبر 2019
  • نوامبر 2019
  • جولای 2019
  • سپتامبر 2018
  • آگوست 2018
  • جولای 2018
  • ژوئن 2018
  • می 2018

RSS نامه به سینما ـــــ Letter to Cinema

  • هر شب ـــ شعری از ریبئیرو کوتو
    نه این سکوت را پایانی هست ونه این شبی را که از آسمان نازل شدهنه خوابی برای دیدن هست ونه روزی برای رسیدننه این شب مثلِ هر شب است ونه این سیاهی شبیه شب است هر دقیقه‌ای که می‌گذرد ساعتی‌ست امشبهر ساعتی که می‌گذرد روزی‌ست امشبروزی که دستِ کسی به آن نمی‌رسد امشب شب چه […]
  • بیرون پریدن از قفس
    تکلیف روشن است: بالرام حلوایی، یا آن‌طور که قبلاً صدایش می‌کرده‌اند مونا، پسری از روستای لاکسمانگار، به‌جای درس خواندن، به‌جای باسواد شدن، باید در چای‌خانه‌ها و قهوه‌خانه‌ها استکان‌ها را روی میز بگذارد و میزها را تمیز کند و مزاحمِ این و آن نشود. تقدیرِ این پسر ظاهراً همین است؛ یا دست‌کم این چیزی‌ست که به […]
  • یاد را از آدمی بگیر؛ دیگر نه می‌شنود، نه می‌اندیشد
    سال‌های میانی دهه‌ی ۱۹۹۰ بود؛ چند سالی مانده به پایان قرن بیستم، که نویسنده‌ای پرتغالی ایده‌ای به ذهنش رسید و با خودش فکر کرد چه می‌شود اگر روزی همه‌ی مردم چشم‌های‌شان را باز کنند و چیزی نبینند. هیچ ضربه‌ای به سرشان نخورده. هیچ نوشابه‌ای هم ننوشیده‌اند که بینایی‌شان را از آن‌ها گرفته باشد. چشم‌ها سالمند […]
  • یکی مثل همه
    چه می‌کنند آدم‌ها وقتی زندگی، روزمرگیِ زندگی، نفس‌شان را بند می‌آوَرَد؟ چه می‌کنند آدم‌ها وقتی ماندن، یک‌جا ماندن، زیر سقفی ماندن، نفس‌شان را بند می‌آوَرَد؟ چه می‌کنند آدم‌ها وقتی بودن، خودِ بودن، نفس‌شان را بند می‌آوَرَد؟ دست به کاری می‌زنند که سودایش را پیش از این در سر نپرورانده‌اند. از خانه بیرون می‌زنند و عطای […]
  • دوستت می‌دارم انگار ـــ شعری از محمود درویش
    سفر چراوقتی چشم‌های تودریا رادریغ می‌کند از منوقتی ماسه‌داغ می‌شود از تنِ ما سفر چراوقتی کلماتی که نگفته‌ایمآواره‌مان می‌کنندوقتی خاک‌هاآینه می‌شوندآینه‌هاسنگ می‌شوند سفر چراوقتی دو ساحلیمدو تنوقتی خاک‌هاآینه می‌شوندآینه‌هاسنگ می‌شوند کوه‌ها به چشم نمی‌آینددوستت می‌دارم انگار پُر از مسافر بودفرودگاهِ فرانسهپُر از هدیهو هدیه‌هاهمه غیرقانونی بودغیر از این تنی که مالِ من است آی آیپشتِ […]

نوشته‌های تازه

  • هر شب ـــ شعری از ریبئیرو کوتو
  • بیرون پریدن از قفس
  • یاد را از آدمی بگیر؛ دیگر نه می‌شنود، نه می‌اندیشد
  • یکی مثل همه
  • دوستت می‌دارم انگار ـــ شعری از محمود درویش

جست‌وجو

Fourteenpress theme | با افتخار نیرو گرفته از WordPress