آنچه مهمّ است این است که زنان ــ چه تاریخی چه معاصر ــ چگونه در هر موقعیتِ ناخواسته، آرام آرام جهانِ دُور و برِ خُود را در جهتِ عقلانیت و عواطفِ خُود شکل میدهند، و چگونه از هر فاجعه سَر برمیآورند و از نُو خُود را بازمیسازند.
در موضوعِ قربانی کردن یا شُدن یا بودن من تخصصّی ندارم؛ اما به نظرم اگر جامعهیی بلد باشد زنها را قربانیِ تَحکّمِ خُود کُنَد حتماً بلد خواهد بود مَردان و در نتیجه بچّهها را هم قربانی کُنَد؛ و سوارِ تَلِ قربانیان شُدَن نتیجهی خُودمحوری و تحجّرِ بُنیادیشُدهی جهانِ مَردانه است که بخش مهمّی از زنانِ سنتّی نیز، مادرزادی و عادتی، آن را نیرو میدهند از آنجا که نمونهی دیگری نمیشناسند یا از هر شکلِ دیگری ترسانده شُدهاند!
[از گفتوگویی شخصی با بهرام بیضایی، اواخر آذر ۱۳۹۰]