بایگانی برچسب: s

تکچهره در دو قاب

به کسی جز خودش شبیه نبود و این شبیه نبودن فقط به آراستگی و آرامش و صبر و حوصله‌ی همیشگی‌اش برنمی‌گشت که حتا در میانه‌ی جمعی از دوستان هم بعید بود سکوتش را به‌سادگی بشکند و ترجیحش معمولاً این بود که به حرف دیگران گوش دهد و در جواب سؤالی یا نکته‌ای که از او پرسیده‌اند لب بگشاید و جوابی که همان لحظه می‌داد حتماً از آن‌چه دیگران حدس می‌زدند کامل‌تر و دقیق‌تر بود و فرقی نمی‌کرد که سؤال یا نکته درباره‌ی شعری فارسی باشد یا سطری از شعرِ الیوت یا داستانی از ابراهیم گلستان و هرکدامِ این‌ها که بود یا اصلاً هر چیز دیگری که بود آهسته شروع به حرف زدن می‌کرد و گاهی آن‌قدر آهسته می‌گفت که برای شنیدن حرفش باید سکوت برقرار می‌شد و البته وقتی سکوت را می‌شکست و لب می‌گشود به گفتن نکته‌ای حتماً سکوت هم برقرار می‌شد و معمولاً پیش از آن‌که جوابی به سؤالی که پرسیده بودند می‌پرسید خودتان چه فکر می‌کنید در این مورد و بعد که خوب می‌شنید و گوش می‌کرد تازه شروع به گفتن می‌کرد و با اولین کلمه‌ای که می‌گفت غافل‌گیر می‌کرد و این‌طور به نظر می‌رسید که همه‌ی این سال‌ها داشته به چنین سؤالی فکر می‌کرده آن‌قدر که جوابش پخته بود و دقیق بود و درست بود و آموختنی بود و به یاد ماندنی بود.
شرح شیفتگی‌اش به ادبیات و هنر نیازی به یادآوری ندارد و کافی است کارنامه‌ی مثال‌زدنی‌اش را مرور کنیم تا معلوم شود در زمانه‌ای که کلمه‌ها بی‌مقدار شده‌اند و هر کسی ظاهراً نویسنده‌ای است که خود را چند پله‌ای بالاتر از دیگران می‌بیند چگونه بهتر از دیگران قدر کلمات را می‌دانست و هیچ کلمه‌ای را بی‌دلیل روی کاغذ نیاورد و هرچه نوشت یا ترجمه کرد یا گردآورد و پیش روی خوانندگان گذاشت دلیلی داشت و حتماً آن‌چه کرد ارزش و اهمیتی بی‌حد در تاریخ ادبیات ایران خواهد داشت و همین است که با فیل در تاریکی اوّلین رمان پلیسی ایرانی را نوشت که هنوز بعدِ این‌همه سال تنها رمان پلیسی ایرانی‌ست و هرچه بعد از او نوشته شد یا ایرانی نبود یا اصلاً رمان پلیسی نبود و هرکه خواست رمان پلیسی ایرانی بنویسد رمان او را پیش رویش گذاشت و به چشم الگویی برای نوشتن دیدش و همین است که وقتی خواب گرانِ ریموند چندلر را به فارسی ترجمه کرد هیچ اعتنایی نکرد به آن‌چه پیش از این چندلر به فارسی درآمده بود و آن تجربه‌های پیش از این را که با فارسیِ شکسته‌ی «تهرونی» ادبیاتِ فخیم و شاعرانه‌ و کمال‌طلبانه‌ی چندلر را بدل کرده بودند به متنی ساده و پیش‌پاافتاده کنار زد و زبان معیاری ساخت برای ترجمه‌ی چنین رمانی که در ذات خود ادبیات است و نویسنده‌اش را سال‌هاست به چشم نویسنده‌‌ای تمام‌عیار می‌شناسند که اتفاقاً داستان‌های کارآگاهی و معمایی می‌نوشت و همین است با کارنامه‌ی اردشیر بابکان صرفاً به ترجمه‌ای از متنی کهن بسنده نکرد و نتیجه‌ی کارش شد یک رمان کوتاه ایرانی و شد شیوه‌ای برای آشنایی با داستان ایرانی و همین است که نمایش منظوم مولودیِ تی‌ اس الیوت را به فارسی بی‌نظیری درآورد که انگار اصلاً از اوّل به فارسی نوشته شده است و همین است که در کتاب ایّوب هم پنجه‌درافکندنش با عهد عتیق مایه‌ی حیرت هر کسی شد که پیش‌تر روایتی قدیمی از این کتاب را خوانده بود و همین است که با خیرالنساء صرفاً حکایتی از یک زندگی را ننوشت و یک شیوه‌ی داستان‌گوییِ ایرانی را پیشنهاد کرد که زبان صیقل‌خورده و پاکیزه‌اش اصلاً شبیه نثرهای شلخته‌ی نویسندگانی نیست که در نوشتن عجله می‌کنند و فقط همین‌ها نیست که قاسم هاشمی‌نژاد را به نامی به‌یادماندنی بدل کرده است و حتماً هزار چیز دیگر هم هست که با خواندن نوشته‌ها و ترجمه‌هایش می‌شود دید و فهمید و آموخت و به خاطر سپرد.