نگاتیو

Thomas Wågström©

در رمانی که این روزها می‌خوانم، صحنه‌ای هست که چندباری تا حالا سراغش رفته‌ام؛ جایی که یکی می‌خواهد از دیگری عکس بگیرد. اولش می‌گوید عکس‌های قدیمی را دیده‌ای؟ در آن عکس‌ها زیادی عصاقورت‌داده‌اند آدم‌ها. آدمی که نشسته روبه‌‌رویش می‌گوید آره. عکاس می‌گوید دوربین‌ها آن‌وقت‌ها خیلی کُند بودند. بابت هر عکس آدم‌ها باید یک ساعت ژست می‌گرفتند؛ شاید هم بیش‌تر. مجبور بودند بی‌حرکت بنشینند همان‌جا. سوژه‌ی عکس می‌گوید عجب کابوسی. عکاس می‌گوید حالا ازت می‌خواهم ساکت همین‌جا بنشینی و تکان نخوری. پانزده ثانیه فقط. سوژه‌ی عکس می‌گوید این‌طوری مثلاً؟ عکاس می‌گوید آره، دارم عکس را با سرعتِ خیلی پایین می‌گیرم. سوژه‌ی عکس می‌گوید چرا؟ عکاس می‌گوید چون معتقدم شاتر را هرچه بیش‌تر باز نگه دارم، زندگی بیش‌تر روی نگاتیو ثبت می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *