پلنگِ سایهوار نوشتهی کوتاهیست از پرویز دوایی [با نام مستعارِ پیام البته] که یکبار در مجلهی سینما ۵۲، شمارهی اولِ مردادِ ۱۳۵۲، چاپ شد.
گوشهی صفحه آمده بود «سینما ۵۲ جز دربارهی سینما ـ که تنها مایهی حیات اوست ـ حرفی ندارد. بههمین جهت پلنگ سایهوار را، که نشانهی شیفتگی مطلق در طریقت سینماست، بهعنوان سرآغازی بر این مجموعه پذیرا شوید.»
پرویز دوایی: ما پلنگ را ندیده بودیم، ما «دست» را نمیدیدیم، سایهی پلنگ بر دیوار بود و قلبهای تازهسال ما را از وحشت همهی جنگلهای تاریک دنیا آکنده میساخت. سایهی پلنگ از خود پلنگ ــ که شاید هرگز نمیدیدیم و اگر در آن سنوسال میدیدیم نمیدانستیم چرا باید از او ترسان باشیم ــ خوفانگیزتر، «پلنگ»تر بود.
بعدها به ما فهمانده شد که در پشت هر سایه دستیست که سایه را میسازد، که سایه را جان میدهد، که سایه را برای هر چشمی به شکلی، به سرزمین پندارها، ربط میدهد؛ دستی که بین هزار نگاه تا سایهی جنبده بر دیوار هزار پل مبادلهی حس و پندار بنا میکند، تا هرکس از سایه برای خویش، به اعتبار ذهنش نقشی دیگر بیافریند.
«…این کذب بزرگ که واقعیتر از خود واقعیت میشود…» سینما، در هر شکل، حتا در تلاشهای دور و نزدیکش برای هرچه بیواسطهتر بودن، بیش از هر هنر دیگری ابزار واسطه داشته است تا بتواند مدعی ارائهی تصویری «تمام» از واقعیت باشد. واقعیت سینما واقعیت ذهنیست که «میتاباند» و ذهنیست که این بازتاب در آن استحاله میشود، در آن «قوام» مییابد تا بین این دو «نگاه» رشتههای باریک «حقیقت» یافته و بافته شود. سینما، به قولی [۱] هنر «بیسوادی»ست؛ چون علائم قراردادی خطوربط را نفی میکند، پس هنریست که در آن هر ذهنی، رها از قید علائمی که باید پیشاپیش دانسته شود، به تکاپو واداشته میشود. سینما هنر اندیشیدن است، به اندیشه انگیخته شدن است.
چشم، در هر نوبت، در برابر هربار گشایش پردههای تیره از برابر پردهی نقرهای نمایش، از نو به تیغ روشنایی باز میشود [۲]؛ باید این حقیقت آنقدر زندگیبخش باشد که یک عمر بیقراری در تکاپوی دانستن و بیشتر دانستن را توجیه کند. باید این انفجار نور بتواند ما را برای پیمودن راهْ بیدارتر، «شاعر»تر کند. باید این سلاحی که هر ثانیه ۲۴ گلوله شلیک میکند، خارهسنگهای تاریکی و تردید را فرو بریزد تا انسانیت از اعماق، فریاد «نور» را بشنود، طعم «صدا» را بچشد، و بخواهد که قد راست کند، به همراه کناردستی خود نگاه کند و لبخند بزند.
با سینمای صادق، با سینمای دوست، گفتوگو کنیم.
۱. هانری لانگلوآ
۲. تمثیلی از سگ اندلسی، ساختهی لوئیس بونوئل